loading...
پارتی 92، پاتوق تفریح و سرگرمی
بخش آرایش و زیبایی
آهنگ های به روز
                                                                                   
 
تبلیغات
فروش ویژه ساق شلواری توکرکی



ساق شلواری توکرکی کاملا ضخیم مناسب فصل سرما. با رنگ مشکی و کیفیت فوق العاده عالی. مناسب برای استفاده در مهمانی ها و مجالس. بهترین هدیه برای کسی که دوستش دارید ...

روش خرید: برای خرید پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول مورد نظر را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید. جهت مشاهده فرم خرید، روی دکمه زیر کلیک کنید.

قیمت: 18500 تومان

تازه ترن تک عکس های عاشقانه در گالری ما
                                                                           
آخرین ارسال های انجمن
پارتی تایم بازدید : 358 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

دخـتــَــر کـه بــاشی
میـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــآهگــاه دنیــآ
آغــوش گــَرم پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــی
کـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری و
دیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسی
دســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـه
هَر کـجای دنیـا هم بـــاشی
چه بـاشه چـه نبــاشه
قَویتــریـن فِرشتــه ی نِگهبـــان پـــِدرته

گفــت : با پدر یه جمـــله بســـاز
گفتــم: من با پدر جمله نمیســازم ،
دنیــــــــامو می سازم

.

 

.
خدایـــا !
به بزرگیـــــت قســـم …
توعکس های دست جمعی …
جای هیچ پدر و مـــــادری رو خــالی نذار …
آمیـــــن
.

 

 

.
با پدرم جدول حل میکردم که گفتم : پدر نوشته دوست, عشق , محبت و چهار حرفیه …
اتفاقا” دو حرف اولشم در اومده بود , یعنی ب و الف
یه دفعه پدرم گفت فهمیدم عزیزم میشه بابا
با اینکه میدونستم بابا میشه ولی بهش گفتم نه اشتباهه
گفت ببین اگه بنویسی بابا عمودیشم در میاد …
… تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم میدونم میشه بابا ولی …
اینجا نوشته چهار حرفی، ولی تو که حرف نداری …
.

.
من نبودم و تو بودی ،
بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی ،
حالا سالهاست که با بودنت زندگی می کنم ،
هر روز، هر لحظه، هر آن و دم به دم هستی
ببخش که گاهی آنقدر هستی که نمی بینمت ،
ببخش تمام نادانیها و نفهمی ها و کج فهمی هایم را،
اعتراض ها و درشتیهایم را ، و هر آنچه را که آزارت داد
دستانت را می بوسم و پیشانیت را ،
که چراغ راه زندگیم بودی و هستی و خواهی بود ،
خاک پایت هستم تا هست و نیست هست
به حرمت شرافتت می ایستم و تعظیم می کنم
.

.
زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند
زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ
زندگی رویایی است، مثل رویای ِیکی کودک ناز
زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز
زندگی تک تک این ساعتهاست، زندگی چرخش این عقربه هاست،
زندگی راز دل مادر من. زندگی پینه ی دست پدر است، زندگی مثل زمان در گذر …
.

.
راحت نوشتیم بابا نان داد !
بی آنکه بدانیم بابا چه سخت ، برای نان همه جوانیش را داد …
.

.
ســـَــر ســُـفره چیزی نبود . . .
یــخ در پــارچ
و
پدر هــر دو آب شــدند !
چــه دنــیای بی رحمــیست . . .
.

.
پدر مثل خودکار می مونه
شکل عوض نمی کنه
ولی یه دفعه می بینی که نمی نویسه
مادر مثل مداد می مونه
هر لحظه تراشیده شدنشو می بینی
تا اینکه تموم می شه
.
.
.
پدر؛ تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست
اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند؛
و با وجود همه مشکلات, به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی
که اگر بدانی … چه کسی ،
کشتی زندگی را از میان موج های سهمگین روزگار به ساحل آرام رویاهایت رسانده است؛
“پدرت”را می پرستیدی …
.

.
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود
اما زودتر از او به خانه بر می گرددبه سلامتی هرچی پدره …
.

.
تنها زمانی که بزرگ شوید و از او دور شوید
(زمانی که با خانه پدری وداع کرده و به خانه خودتان می روید )
تنها در این زمان است که پی به بزرگی وی خواهید برد
و بزرگی اش را کاملاً ارج خواهید گذارد
.

.
باتو… بی تو…
با تو، باران بهاری‏ام را پایانی نیست و بی‏تو، پرنده‏ای آشیان گم‏کرده در جاده‏های پاییزم.
تو که هستی، پنجره، با بال‏هایی گشوده از آفتاب، باغچه را مرور می‏کند. با تو، نفس‏های مادرانه، تیررس اضطراب و تشویش را مجال نمی‏دهند.
آجر به آجر، ساخته می‏شوم؛ وقتی پناه دست‏های امنت، موسیقی مهربان عشق را به ترنم می‏آیند.
بی‏تو، بن‏بستی می‏شوم در هزار توی رنج‏های خویش.
بی‏تو، شکوه جهان، ویرانه‏ای است مسکوت و بی‏هیاهو.
می‏ستایمت که رونق کوچه‏ های سردسیر وجودم هستی؛ آن‏چنان که آفتاب، رگ‏های سپید قطب را.
.

.
پناهگاه امن خانه
شانه‏ هایت، ستون محکمی است پناهگاه امن خانه را.
دست در دستانم که می‏گذاری، خون گرم آرامش، در کوچه رگ‏هایم می‏دود.
در برابر توفان‏های بی‏رحم زندگی می‏ایستی؛ آن‏چنان‏که گویی هر روز از گفت‏وگوی کوهستان‏ها باز می‏آیی.
لبخند پدرانه‏ات، تارهای اندوه را از هم می‏دراند.
تویی که صبوری‏ات، دل‏های ناامید را سپیده‏دم امیدواری است. مرامنامه دریا را روح وسیعت به تحریر می‏آید؛ آن هنگام که ابرهای دلتنگی، پنجره‏های خانه را باران می‏پاشند.
آسمان همواره بوسه بر پیشانی بلندت را آرزومند است.
.

.
پشت‏گرمی من
پشتم به تو گرم است. نمی‏دانم اگر تو نبودی، زبانم چطور می‏چرخید، صدایت نزنم!
راستش را بخواهی، گاهی، حتی وقتی با تو کاری ندارم، برای دل خودم صدایت می‏زنم؛ بابا!
آن‏قدر با دست‏هایت انس گرفته‏ام که گاهی دلم لک می‏زند، دستانم را بگیری.
هر بار دستانم را می‏گیری، خیالم راحت می‏شود؛ می‏دانم که هوایم را داری و من میان ازدحام غریبی، گم نمی‏شوم و تو هیچ وقت دستم را رها نمی‏کنی …
.

 

.
پیام‏های کوتاه
ـ پدرم! تو تپش قلب خانه ‏ای؛ وقتی هر صبح، با تلنگر عشق، از خانه بیرون می‏روی و با کشش عشق، دوباره باز می‏گردی. دهلیزهای قلبم، تقدیم مهربانی تو باد!
ـ علی آموخت هر جا که جای مهر پدر خالی است، می‏توان پدر بود تا جامعه را از یتیمی بی‏ مهری، رهایی بخشید؛ آن وقت است که می‏توان خیبر دل‏ها را فتح کرد.
.

 

.
پدر؛ ترجمه علی علیه‏السلام
پدر! می‏خواستم درباره‏ات بنویسم؛ گفتم: یداللّهی؛ دیدم، علی است. گفتم نان‏ آور شبانه کوچه‏ های دلم هستی؛ دیدم علی است. خلوص تو در عشق ورزیدن را نوشتم و روح تو را از هر طرف پیمودم، به علی رسیدم.
آن‏گاه، دریافتم که تو، نور جدا شده‏ ای از آفتاب علی هستی، تا از پنجره هر خانه‏ ای، هستی را گرما ببخشی ؛ و این‏گونه بود که علی علیه‏السلام ، نماینده خدا و نبی شد و پدر، نماینده علی علیه‏السلام .
تو را به من هدیه دادند و من امروز، تمامی خود را به تو هدیه خواهم کرد؛ اگر بپذیری.
.

 

در سایه آفتاب پدر

پدر! گرچه خانه ما از آینه نبود؛ اما خسته‏ ترین مهربانی عالم، در آینه چشمان مردانه‏ات، کودکی‏هایم را بدرقه کرد، تا امروز به معنای تو برسم.

می‏خواهم بگویم، ببخش اگر پای تک درخت حیاطمان، پنهانی، غصه‏هایی را خوردی که مال تو نبودند!

ببخش اگر ناخن‏های ضرب‏ دیده ‏ات را ندیدم که لای درهای بسته روزگار، مانده بود و ببخش اگر همیشه، پیش از رسیدن تو، خواب بودم؛

 

اما امروز، بیدارتر از همیشه، آمده‏ام تا به جای آویختن بر شانه تو، بوسه بر بلندای پیشانی‏ات بزنم. سایه‏ات کم مباد ای پدرم!

آن روزها، سایه‏ات آن‏قدر بزرگ بود که وقتی می‏ایستادی، همه چیز را فرا می‏گرفت؛ اما امروز، ضلع شرقی نیمکت‏های غروب، لرزش دستانت را در امتداد عصایی چوبی می‏ریزد.

دلم می‏خواهد به یک‏باره، تمام بغض تو را فریاد کنم. ساعت جیبی‏ات را که نگاه می‏کنی، یادم می‏آید که وقت غنچه‏ها تنگ شده؛ درست مثل دل من برای تو.

این، تصادف قشنگی است که امروز در تقویم، کلمات هم‏معنی، کنار هم چیده شده‏اند. یعنی در دائرة المعارف عشق، پدر، ترجمه علی علیه ‏السلام است.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
تبلیغات

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدام مطالب بیشتر مورد پسند شماست؟
    آیا پارتی 92 مورد رضایت شماست ؟
    استاتوس های خنده دار فیس بوک


    به روز شد

    مورد داشتیم

    مورد داشتیم پسره با آرایش رفته بیرون! . . . . . . . . . خواهرش غیرتی شده، زدتش!


    ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ

    ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻗﻴﺎﻓﺶ ﺷﺒﻴﻪ ﺁﺩﺍﻣﺴﻴﻪ ﻛﻪ ﺷﺘﺮ ﺟﻮﻳﺪﻩ، ﺑﻌﺪ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻣﻦ ﺍﻭﻣﺪﻡ، ﻣﻮﺍﻇﺐ ﻗﻠﺒﺎﺗﻮﻥ ﺑﺎﺷﻴﻦ ... . . . . . . . . . ﻳﻌﻨﻲ ﺍﺳﻬﺎﻝ ﺍﮔﻪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺍﻳﻨﻮ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻻﻥ ﺳﻮﭖ ﺟﻮ ﺑﻮﺩ !


    نیمه ی گمشده ی من

    نیمه ی گمشده ی من! یعنی خااااااااااااااااک تو سرت، تابستونم داره تموم میشه خبر مرگت پیدا نشدی تو! من که میدونم کی میای، وسط امتحانای ترم... زنده نیای ایشالاااااااا حلواتو بخورم...


    اما

    اگه کسی داشت ازتون تعریف می کرد بعد یهو وسطش گفت «اما» ، همون موقع یکی بزنین تو دهنش.  هم واسه خودش خوبه هم واسه خودتون


    دستفروش

    دیگه تعداد دستفروش ها تو مترو داره از تعداد مسافرها پیشی می گیره. کم مونده دندونپزشک بیاد برای عصب کشی.


    دزد

    یارو نشسته بود بغل دستم می گفت هر کی ماشین داره دزده ، هر کی خونه داره دزده ، گفتم چرا ؟ گفت چون من که دزد نیستم ندارم! این منطقش منو کشت


    هواشناسی

    سازمان هواشناسی طی اطلاعیه ای اعلام کرد: یکم هوای همدیگرو داشته باشید


    ﭼﺮﺍغ مودم

    ﺩﺧﺘﺮ داییم ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﭼﺮﺍ ﺍﯼ ﺩﯼ ﺍﺱ ﺍﻝ ﻣﻦ ﻧﯿﻤﯿﺮﻩ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ؟ ﺑﺶ ﻣﯿﮕﻢ : ﮐﺪﻭﻡ ﭼﺮﺍﻏﺎ ﺭﻭﺷﻨﻪ ؟ ﻣﯿﮕﻪ : ﭼﺮﺍﻍ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﻭ ﻣﻬﺘﺎﺑﯽ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ :))


    واقعیه؟

    ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻤﺎ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺸﻪ،  ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﺰﻥ ﺩﺭ ﻣﯿﺰﻧﻨﻦ ﺗﺎ ﺑﭽّﻪ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﻩ ﻧﻤﯿﺮﻥ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺶ.  ﺍﯾﻨﺎ ﻭﺍﻗﻌﯿَﻦ ؟ ﯾﺎ ﻓُﺘﻮﺷﺎﭘﻪ ؟ ﯾﺎ ﺧﻄﺎﯼ ﺩﯾﺪ !؟


    بخاطره من

    امروز ۲ نفر بخاطره من دعواشون شده بود! ﻫﺮﺩﻭﺷﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻦ ﻣﻨﻮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ. ﺍﺻﻦ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﻣﻬﻢ ﺑﺎﺷﻢ :( ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻋﻮﺍ ﺑﯿﻦ ۲ ﺗﺎ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩ ﻭﺍسم اصلا مهم نیست


    زن ميخواد

    پسري که ميره کولرو خاموش ميکنه يعني زن ميخواد دیگه...


    نیمه گمشده

    دهه نودیا هم دارن ازدواج میکنن . . . . . . . . . . . . . اما دهه شصتیا هنوز دارن دنبال نیمه ی گمشدشون میگردن 


    شغل داماد

    اقا دوماد چی کاره ان ؟ سانسورچی هستن مسابقات جهانی والیبالو سانسور می کننن :|  


    تتلو

    من یکی از اون سانسورچی هام . . . . . . آهنگ امیر تتلو در حمایت از سانسورچی ها


    اون وخ من

    زنه از کوبا تا فلوریدا صد مایل شنا کرده که پیام صلح و دوستى رو به جهانیان برسونه،  بعد من چون کنترل ازم دور بود دیشب با تلوزیون روشن خوابیدم !


    مزاحم تلفنی

    دختره به باباش میگه: مزاحم تلفنی دارم باباش میگه: عکستو براش بفرست دیگه مزاحمت نمیشه !!!


    مادر

    مادر است دیگر..  گاهی دلش می خواهد هنگام تک به تک با دروازبان از جلوی تلویزیون رد شود


    سینه خیز

    من تو خونه سینه خیز میرم چون اگه پاشم میگن سرپایی یه چایی بریز :))))


    ناراحتی معده

    ماه رمضون موقع نهار تازه متوجه میشی تمام اطرافیانت مریض احوالن یکی ناراحتی معده داره یکی مشکل قلبی یکی بیماری کلیوی خیلی ناراحت کنندس


    ابـروی خـر

    ابـروی خـر رو بـرداری آهـو میـشه؟؟؟ نـه خـدایــی میـشه؟؟ نـمیـشه دیـگـه... نـکُن بـرادر مـن..!! نـکـُن! :|


    آمار سایت
  • کل مطالب : 639
  • کل نظرات : 194
  • افراد آنلاین : 122
  • تعداد اعضا : 286
  • آی پی امروز : 212
  • آی پی دیروز : 294
  • بازدید امروز : 515
  • باردید دیروز : 922
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,437
  • بازدید ماه : 1,437
  • بازدید سال : 42,613
  • بازدید کلی : 1,212,895
  • سایت های دیگر ما