12 خاصیت عجیب و جذاب در مورد عشق و عاشقی
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 179 | azita |
![]() |
0 | 173 | azita |
![]() |
0 | 169 | azita |
![]() |
0 | 177 | azita |
![]() |
0 | 166 | azita |
![]() |
0 | 172 | ladan |
![]() |
0 | 161 | ladan |
![]() |
0 | 164 | ladan |
![]() |
0 | 153 | ladan |
![]() |
0 | 157 | ladan |
![]() |
0 | 210 | anahita |
![]() |
0 | 183 | anahita |
![]() |
0 | 174 | anahita |
![]() |
0 | 173 | anahita |
![]() |
0 | 171 | anahita |
![]() |
0 | 163 | shima |
![]() |
0 | 170 | shima |
![]() |
0 | 153 | shima |
![]() |
0 | 179 | shima |
![]() |
0 | 173 | shima |
نوشته های عاشقانه ناب و خواندنی از بزرگان
دلم میخواهد…
دلم میخواهد نامت را صدا کنم!
یک طور دیگر جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد!
دلم میخواهد نامت را صداکنم…
یک طور که دلت قرص شود که من هستم!
یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ,تو هم هستی…
خــــــدایـــــا…
آغوشت را امشب به من می دهی ؟
برایِ گفتن! چیزی ندارم
اما برای ِ شنفتن ِ حرفهایِ تو گوش بسیار . .
می شود من بغض کنم، تو بگویی : مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی . .
می شود من بگویم خدایا ؟ تو بگویی : جانِ دلم . .
می شود بیایی ؟
تــــمــــنــــا می کنم
بعضی وقتها..دِلم می خواهد خودمان را بزنیم
، به علی چپِ کوچه ها
و بعد٬یک هو ببینم که از خیابان اصلی سر در اورده یم
یک ماشین دربست بگیریم
و برویم ته دنیا با هم بنشینیم لبه پرتگاهش
وهی پاهایمان را تکان بدهیم تخمه بشکنیم و بلند بخندیم . . .
دراز می کشم روبروی آسمان
با سرانگشت خیالم می کشم ستاره ای نیمه جان
نشسته بر بالینش آدمکی تنها
دعا بر لب در حسرت آمین ها
آدمک غمگین چقدر شبیه من
ستاره ای ندارد میان هفت آسمان …
کاش می شد فقط،”تو” را داشته باشم…
خدا هی بپرسد: خوب، دیگر چه؟
من بگویم: هیچ! همین کافیست…!!!
من از تمام آسمان یک باران را میخواهم…
از تمام زمین یک خیابان را…
و از تمام تو…
یک دست که قفل شود در دست من…
دلم سفر می خواهــــد ...
نه برای رسيدن به جایی ....
فقط دلتنگ رفتنم ...
کـــــــــارم
از یکی بود و یکی نبود گذشت
سهم من همیشه این بود :
یکی بود یکی نابود
تمام آن چیزی که دربارهی تو در سرم هست
دهها کتاب میشود
اما تمام چیزی که در دلم هست
فقط دو کلمه است
“دوستت دارم”
“ویکتور هوگو”
شهر اگر نجابت داشت
تو می ماندی
که هزار بغض به سینه ام هجرت نکند
شهر اگر میدانی به نام عشق داشت
تو با خود کوله باری از دوستت دارم
نمی بردی …
شهر اگر از تنهایی لبریز نبود
تو هزار دوست به نقاشی ات نمی کشیدی
شهر دچار کابوس شده
بعد از آن که تو رفتی…