وقتی که “تو نیستی”
****اس ام اس عاشقانه آبان ماه 93****
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 205 | azita |
![]() |
0 | 200 | azita |
![]() |
0 | 197 | azita |
![]() |
0 | 205 | azita |
![]() |
0 | 192 | azita |
![]() |
0 | 198 | ladan |
![]() |
0 | 187 | ladan |
![]() |
0 | 191 | ladan |
![]() |
0 | 178 | ladan |
![]() |
0 | 182 | ladan |
![]() |
0 | 239 | anahita |
![]() |
0 | 210 | anahita |
![]() |
0 | 200 | anahita |
![]() |
0 | 202 | anahita |
![]() |
0 | 194 | anahita |
![]() |
0 | 189 | shima |
![]() |
0 | 198 | shima |
![]() |
0 | 181 | shima |
![]() |
0 | 204 | shima |
![]() |
0 | 196 | shima |
وقتی که “تو نیستی”
****اس ام اس عاشقانه آبان ماه 93****
آرام نه…
می دوم به سمت آغوشت
مثل کودکی که به سمت تاب خالی پارک می رود
تا قبل از همه تصاحبش کند…
****اس ام اس عاشقانه****
تنها شدم
نه وقتی که رفتی و می شناختی!
تنها شدم
وقتی که،
برگشتی،
ولی نشناختی!
:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:
:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:_:
کاش در کودکی میماندم !
جایی که تنها تلخی زندگی ام شربت سرما خوردگی ام بود …
********اس ام اس غمگین - پارتی 92********
خون که قرمزه رنگه عشقه اما اشک که بی رنگه دردعشقه
.
.
____اس ام اس های ناراحت کننده و غمگین -پارتی 92____
به یادت آرزو کردم که چشمانت اگر تر شد
به شوق آرزو باشد نه تکرار غم دیروز..
-+-
اس ام اس های جدید با موضوع آرزو (پارتی92)
-+-
ﺑﻌﻀـــﯽ از ﻋﮑﺴـﺎ ﺭﻭ ﻭﻗﺘــﯽ ﻣـــﺮﻭﺭ ﻣﯿﮑﻨـــﯽ
ﻣﯿﮕـﯽ :
ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨـــﯿﺮ .. . !
ﺍﯾﻨﺠـــﺎ ﻫﻨـــﻮﺯ آدم بود …!
+_+_+اس ام اس عاشقانه 93- پارتی 92+_+_+
این روزا به راحتی “دروغ ” میگیم اما بزرگترین معیارمون برای شروع روابط “صداقته”
.......................
دلم میخواهد…
دلم میخواهد نامت را صدا کنم!
یک طور دیگر جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد!
دلم میخواهد نامت را صداکنم…
یک طور که دلت قرص شود که من هستم!
یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ,تو هم هستی…
خــــــدایـــــا…
آغوشت را امشب به من می دهی ؟
برایِ گفتن! چیزی ندارم
اما برای ِ شنفتن ِ حرفهایِ تو گوش بسیار . .
می شود من بغض کنم، تو بگویی : مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی . .
می شود من بگویم خدایا ؟ تو بگویی : جانِ دلم . .
می شود بیایی ؟
تــــمــــنــــا می کنم
بعضی وقتها..دِلم می خواهد خودمان را بزنیم
، به علی چپِ کوچه ها
و بعد٬یک هو ببینم که از خیابان اصلی سر در اورده یم
یک ماشین دربست بگیریم
و برویم ته دنیا با هم بنشینیم لبه پرتگاهش
وهی پاهایمان را تکان بدهیم تخمه بشکنیم و بلند بخندیم . . .
دراز می کشم روبروی آسمان
با سرانگشت خیالم می کشم ستاره ای نیمه جان
نشسته بر بالینش آدمکی تنها
دعا بر لب در حسرت آمین ها
آدمک غمگین چقدر شبیه من
ستاره ای ندارد میان هفت آسمان …
کاش می شد فقط،”تو” را داشته باشم…
خدا هی بپرسد: خوب، دیگر چه؟
من بگویم: هیچ! همین کافیست…!!!